loading...
...لحظه ای در غبار تنهایی...
نوید یمنی بازدید : 12 سه شنبه 07 خرداد 1392 نظرات (0)

روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد، شخصی نشست و ساعت‌ها تقلای پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا کرد. ناگهان تقلای پروانه متوقف شد و به نظر رسید که خسته شده و دیگر نمی‌تواند به تلاشش ادامه دهد. آن شخص خواست به پروانه کمک کند و با یک قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد.

پروانه به راحتی از پیله خارج شد؛ اما جثه‌اش ضعیف و بال‌هایش چروکیده بودند. آن شخص به تماشای پروانه ادامه داد. او انتظار داشت پر پروانه گسترده و مستحکم شود و پرواز کند؛ اما نه تنها چنین نشد و برعکس، پروانه ناچار شد همه عمر را روی زمین بخزد و هرگز نتوانست پرواز کند.

آن شخص مهربان نفهمید که محدودیت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز آن را خدا برای پروانه قرار داده بود تا به آن وسیله مایعی از بدنش ترشح شود و پس از خروج از پیله به او امکان پرواز دهد.

گاهی اوقات در زندگی فقط به تقلا نیاز داریم. اگر خداوند مقرر می‌کرد بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج می‌شدیم؛ به اندازه کافی قوی نمی‌شدیم و هرگز نمی‌توانستیم پرواز کنیم.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
به راه عمر صدها قصه دیدم سفر کرده حکایتها شنیدم نفهمیدم چه شد تا اینکه روزی سر کوی رفیق بازی رسیدم غلامم چاکرم لوتی بفرما همین ها شد همه عشق و امیدم بدون هیچ حرفی یا سوالی پیاله هرکسی داد سر کشیدم ولی افسوس با هرکه نشستم رفاقت کردمو خیری ندیدم از این دنیا و اهلش دل بریدم.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    وبلاگ رو تازه ساختم نمیدونم نگه دارمش یا نه؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 28
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 15
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 19
  • بازدید ماه : 15
  • بازدید سال : 179
  • بازدید کلی : 1,990